نویسنده: جان فردریکسون
مترجم: علیرضا منشی ازغندی
انتشارات: بینش نو
اين كتاب كه در ظاهر درباره رواندرماني است، در واقع درباره معناي آدم بودن است. همه ما به خودمان دروغ ميگوييم تا از درد در زندگيمان اجتناب كنيم. از اين رو، همه به عنوان آدمهايي ناقص و ناكامل با هم برابريم؛ پس ميتوانيم با شأن برابر با هم گفتگو كنيم و موظف به بيان حقايق به خود و ديگران هستيم. با اين كار، يعني ديدن دروغهايي كه به خود ميگوييم و مواجهه با حقايقي كه از آنها اجتناب ميكنيم، راهي را براي زيستن در حقيقت و با يكديگر مييابيم. شنيدن حقيقت از ديگري به معناي تسليم او شدن نيست، بلكه به اين معناست كه به چيزي بزرگتر تسليم شدهايم: حقيقت.